هنگامی که
معشوق رخ بگشاید
در آن عجب و تعجب آید
که آنهمه آشتی از چیست ؟
( دلارا شرکاء )
ای رطل گران
از خواب گران
خیز خیز
ای تشنه به دیدار پدر
از آن هیاهوی ایام
خیز خیز
ای زندگی ، ای تابندگی
( دلارا شرکاء )
سوگند به عشق
و به هر آنچه
در هستی ست
سوگند به نیلوفر آسمانی
و به آن شور و شعف رویایی
سوگند به آن
ماهتاب و روز تنهایی
( دلارا شرکاء )
دلارا شرکاء _ شعر بسیارزیبای تنهام
امشب باز من تنهام
همچون هزار سالی که گذشت
خنده های من کو
شادی و لبخند دل آرا کو
باز من تنهام
و میدانم روزی از آن افق
همیشه تنهایی خواهی آمد
با سرود دل آنگیز رویاهام
( دلارا شرکاء )
امشب سرمست ترین دختر دنیام
امشب تنها تو هستی در رویام
رسیده است ولنتاین من و تو
شویم هم مونس و دل آرای هم
شب عشاق بی قرار است امشب
دل من وفادار است تا ابد به تو
( دلارا شرکا ء )
روز بین المللی انسان دوستی
سروده و شعری زیبا از بانو دل آرا شرکا رو تقدیم شما و همه
کسانی که دست همیاری خود را به سمت حادثه دیدگان گرفته اند و به مدد آنها شتافته
اند تقدیم میکنم
که گیرد دست او
اویی که رنج می کشد
از حوادث رفته بر او
اویی که درمانده است
در جنگ و خشونت
یا که در قحطی و مصیبت
یا که در بلایای طبیعی ،
آیا شیردلی هست ؟
آیا انسانی پیدا می شود ؟
چشمان پر از انتظارش
هنوز می جوید
نجات دهنده خویش را
او حتما می آید
در لباس یک بشردوست
صلیب سرخ و هلال احمر
یا یک ناجی آتش نشان
یا در پوشش اورژانس
یا که در لباسی ... دل آرا ... می آید
او که گذشته است از راحتی
و آسایش و زندگی خود
دراز میکند ، دستان پر مهرش را
و می گیرد دستان تو را
تویی که گرفتار شدی
در حادثه و مصیبت روزگار
( دل آرا شرکاء )
29/5/99
19 اوت ( آگوست )
19-8-2020
به مناسبت روزجهانی لغو برده داری
و روز بین المللی مبارزه با برده داری
شعر و سروده بسیار زیبا از بانو دل آرا شرکا رو
تقدیم شما خوانندگان گرامی میکنم
در دستانم بود روزنامه ای
نوشته بود در بالای صفحه
روز جهانی لغو برده داری
بود در زیر آن متن
چند عکس تأثرانگیز
با دیدن آن صحنه ها
اشکم فرو ریخت
دیدم چهره بَرده گانی
از کشورهای گوناگون
که خورده بودند فریب
و ربوده شده بودند
با زور و تهدید
گمارده بودند آنها را
در کارهای سخت و اجباری
در معدن و کارخانه
یا که گدایی و ازدواج اجباری
در دنیای مدرن امروز
چنین ظلمی جای تعجب داشت
غمگین شد دلم
به حال آن نگون بختان سیه روز
تسکین دادم دلم را
و گفتم دل آرا
شاید که فردا تمام مردم دنیا
جمع شدند یکصدا
و برکندن ریشه
ظلم و ستم را از دنیا
( دل آرا شرکاء )
2/5/99
23-8-2020
23-7-2020
شعر و سروده بسیار زیبا از بانو دل آرا شرکا رو
به شما و همه نیکو کارن در عرصه بهزیستی جامعه تقدیم میکنم
نگاه منتظرم دوخته شده بود
به انتهای خیابان شلوغ
شاید که برسد اتوبوس از آن راه دور
بود ظهر تابستان
و بس بیداد میکرد گرما بی امان
به ناگاه صدایی ظریف و کودکانه
فرا خواند مرا
دیدم کودکی خردسال
که با دستانی کوچک
گرفته بود به سویم
بسته آدامسی را
و بر روی صورتش داشت
آثار خراش و کبودی
خواستم که او بنشیند در کنارم
پرسیدم از او
سرگذشت رفته بر او
او گفت : از پدری که
هنگام تخریب خانه ای ویرانه
مرده بود زیر آوار آن خانه
و مادرش که کار میکرد تمام وقت
در خانه دوست و آشنا
اما دست مزد او کفاف نمی داد
اجاره خانه و خرج شش بچه را
او را میفرستاد با آشنایی
تا کار کند و بیاورد لقمه نانی
و گاهی نیز کتک میخورد
از آن همسالان بزرگتر از خود
غمگین شدم از احوال آن کودک
با خود اندیشیدم
آیا می شود به او کمکی کرد ؟
یادم آمد از اخبار روز پیشین
که میگفت از حمایت یتیمان
و کودکان کار و زنان سرپرست خانوار
توسط اداره ای خوب و نیکوکار بهزیستی
با گوشی ام گرفتم 123
آمد صدایی دل آرا از آن سو
گفت : بهزیستی بفرمایید
( دل آرا شرکاء )
25 /4/99
به مناسبت روز جهانی پناهندگان این شعر زیبا از بانو
دل آرا شرکا رو تقدیم حضورتون میکنم .
شب است
و دشت آرامیده در سکوت
و خفته اند آن مردمان
آواره از جنگ و دود
اما هنوز جنگ
در رویای خفتگان
غوغا میکرد
دیروز دیده بودم
در چشمان پر اشک او
نهان شده بود
آن سرگذشت رفته بر او
هم در آن پناهگاه
او را دیدم فراغ بال
همچون کبوتری دل آرا
در شوق و آرزوی پرواز
روز جهانی پناهندگان روز تو شد
ای کودک آواره
ای مادر در خون گریسته
ای پدر داغ دیده
امروز تمام مردم دنیا
به تو می اندیشند
به آینده و نقش تو در فردا
( دل آرا شرکاء )
31/3/1399
20_6_2020
به مناسب روز ادبیات کودکان و نوجوانان
و روز جهانی کتاب کودک
این شعر زیبا از بانو دل آرا شرکا رو به شما و همه کسانی که عاشق فرهنگ کهن ایرانی هستند تقدیم می کنم .
یکی بود و یکی نبود
زیر گنبد کبود
توی یک آپارتمان کوچک
کوچولویی بود ناز و قشنگ
ولی بود پرخاشگر و زودرنج
پدر و مادرش بودند شاغل
او تنها بود در عصر حاضر
اتاقی داشت پر اسباب بازی
از اسپایدرمن و آدم آهنی
در دلش
او دوست نداشت آنها را
او می رفت در عالم مجازی
با تبلت و گوشی
او می کشت همنوعان مجازی
در آن عالم خیالی
یا که می دید تلویزیون
با آن کارتون های
ترسناک و پر توهم فضایی
تا اینکه بعد سالهای دور
مادر بزرگ دل آرای او
رسید از آن راه دور
تا که دید نوه رنگ پریده رنجور
او را کشید در آغوش پر مهرخویش
از آن روز مادر بزرگ او
می پخت برای او
غذاهای رنگارنگ و خوشمزه محلی
و می گفت
از قصه های شیرین قدیمی
از آن ادبیات کهن ملی
و گاهی با مواد دور ریختنی
می ساخت برایش عروسک
و چیزهای دوست داشتنی
یه روزکشید تکه پارچه ای
بر سر مشتی کاغذ پاره
و آن شد نوزاد قنداقی
برای هر دو می خواند لالایی
و او می دید خواب های رنگی
کوچولو را می برد
به پارک سر کوچه
او بازی می کرد
با بچه های همسایه
تا که رسید
وقت رفتن مادر بزرگ
مادر بزرگ دل آرا رفت
و کوچولو ماند تنها
در دنیای پر حسرت و آه
( دل آرا شرکاء )
18/4/99
2_4_2020
14/1/99
به مناسبت روز مبارزه با سلاح های شیمیایی و میکروبی
شعر و سروده بسیار زیبا از بانو دل آرا شرکا رو به شما و همه هم وطنان گرامی تقدیم میکنم .
اشک از دو گونه اش جاری بود
آخر او را دل هوایی بود
هوای آن یار سفر کرده
که هنوز یادش
در دل او بود زنده ،
وقتی شده بود ، با او نامزد
او جوانی بود خوش قامت
دلیر و پر همت
تا که کرد عزم رفتن به جبهه های نبرد
با دل و شجاعت
تا که دفاع کند از میهن
تا به ناموس ، نرسد دست نامحرم
و چه دیر می گذشت
آن روز ها و ماه ها
و بعد از آن همه ندیدن ها
آن بی خبری ها
برگشت آن یار دل آرا
از جنگ با صدامی ها
با شوق دوید به سوی همسر
همسری که شده بود نحیف و لاغر
از زخم هایی که خورده بود بر پیکر
صدای خوش همسر
دیگر نبود مثل گذشته
گرفته بود و خس خس میکرد سینه
گره می خورد آن نوایش
با سرفه های پی در پی بی امانش
از آن روز نفس همسر
بسته شده بود به آن
کپسول های اکسیژن
آخر هنگام مبارزه دلاور مردانه
شده بود شیمیای
در آن جنگ ناعادلانه
بدنش پر بود ز آثار تاول ها
که میگفت از آن
مسمومیت با گازهای شیمیایی
هرگز درمان نداشت آن درد شیمیایی
بود کمیاب و گران داروهای شیمیایی
از آن روز همسر بود بیمار
و نداشت خواب راحت
تا که پرگشود
از آن بدن شیمیایی رنجور
با آن همه احوال
که رفته بود بر همسر
رزمنده او ،
بود خوشحال و خرسند
از آن دفاعی که کرده بود ، از وطن
بر لبش بود لبخند دل آرا
که می دید در امنیت ، هم وطنان را
( دل آرا شرکاء )
به مناسبت روز جهانی قربانیان خشونت
شعر و سروده بسیار زیبای خانم دل آرا شرکاء رو به شما و همه حامیان مظلومان و ستم دیدگان تقدیم میکنم .
می گویند که امروز هست
روز جهانی قربانیان خشونت
پرسیدم ، زمادر خویش
که این روز با نام جهانی اش چیست؟
او گفت : عزیزکم
یادت هست که دیروز
کتک خورده بود
کوکب خانم ، از همسر خود
گفتم : بله مادر
شکسته بود دست و بازویش
گفت : یادت هست ، آن روز
همسایه روبرو
فلک کرده بود ، بچه هایش
گفتم : بله مادر
شده بودند خورد و کبود ، بچه هایش
گفت : دیدی که امروز
نشان میداد تلویزیون
آن سیاه پوستانی که شکنجه شدند
به دست سفید پوست
گفتم : بله مادر
غمگین شد دلم ، از بهر آن مظلومان
مادرم گفت : بله کودک دلبندم
بسیاری از مردم دنیا
متاثر شدند از بهر ایشان
تا که شدند ، حامی ستم دیدگان
و امروز را نهادن
روز جهانی قربانیان خشونت
که شاید مرحمی دل آرا شوند
از بهر دل زخم خورده ایشان
( دل آرا شرکاء )
به مناسبت روز جهانی مبارزه با مواد مخدر
این شعر و سروده زیبا از بانو دل آرا شرکا را به
شما خواننده محترم و همه انسان هایی که دست نیازمندان را میگیرند و او را نجات می دهند، تقدیم میکنم
در روزی زیبا
که میخواندن گنجشک ها
در معبر پیاده ، دیدم
جوانکی بر زمین فتاده
با چهره ای لاغر و رنگ پریده
در لباسی ژنده و آلوده
او ، از حال کنون خود ، بی خبر بود
او گیج و منگ ، در دام اعتیاد فتاده بود
او تنها بود و گرفتار
هر چند بود گنهکار و سیه کردار
آخر کجایند آن پدر و مادر
که او را پروراندن
و او ، اکنون فتاده در دام اعتیاد
امروز که روز جهانی
مبارزه با مواد مخدر است
حال آن جوانک تاثر داشت
کاش هر پدر و مادری
اکنون آگاهی دهد به فرزند دلبند
از فریب و وسوسه هولناک دیو اعتیاد
شاید که نجات یابد
جگر گوشه او در فردا
( دل آرا شرکاء )
روز جهانی بیابان زدایی
شعر و سروده زیبای بانو دل آرا شرکاء رو به
مناسبت روزجهانی بیابان زدایی به شما و تمام انسان های خوبی که طبیعت رو دوست دارند و قصد جبران آسیب هایی که افراد به طبیعت زده رو دارند تقدیم میکنم .
دوباره دلم عزم سفر کرد
به سوی آن شهر و کوهپایه
بر لبم لبخند نشسته بود
از تصور دیدن آن
کوه و جنگل و شهر دوباره
در دلم می خواندم نغمه های دل آرا
وَه که چه زیبا بود
آسمان آن شهر در بهار پارسال
تا که رسیدم به آن شهر و دیار
و دیدم بُرج هایی ، سر به فلک کشیده
بَر بٌلندای آن کوه از وسط نیمه شده
حمل میکرد جرثقیلی
تکه های مانده باقی
از آن کوه رویایی
و از سویی بار میزد کامیونی
تکّه های مانده باقی
از جنگل آن حوالی
دگر آبی نبود آسمان آن شهر
در کنار آن بیابان
آلوده بود ، هوای آن شهر
دلم غمگین شد ، از آن همه ظلمی
که رفته بود بر طبیعت
اشکم را فرو ریختم
و بر دلم نوید دادم
که شاید دوباره ، شُد بیابان زدایی
از آن شهر و منطقه
شاید که فردا ترمیم شٌد
آن لطمه های رفته
هر چند که دگر نیست
آن کوه برافراشته
( دل آرا شرکاء )
27 / 3 / 1399 و 17 / 6 / 2020
به مناسبت روز
جهاد کشاورزی
سروده بسیارشیرین بانو " دل آرا شرکاء" رو ، به شما و تمام انسان های نیکی که در جهاد کشاورزی شرکت میکنند تقدیم میکنم .
من میکارم دانه گندمی
در دامان طبیعت
من کِشت میکنم
گندم زاری از طلا
درون دستان من است
آن جواهرسرسبز رویا
من در اندیشه ام دارم ،
آن آسایش فردایت
تو از من میخری
آن میوه گل معرفت
در جهاد کشاورزی من
می دانم
کسی گرسنه
سر بر بالین نمی گذارد
چرا که من کاشته ام
گندم زاری در دل طبیعت
( دل آرا شرکاء )
27 / 3 / 1399
به مناسبت روز جهانی گل
این شعر و سروده زیبای بانو دل آرا شرکاء رو تقدیم میکنم به شما و تمام انسان های خوبی ، که گل ها رو پرورش میدهند و به جهان زیبایی میبخشند
من شاخه گلی دارم
آکنده از عطر گل یاس
می بویم شمیم آن عطر گل یاس
به ناگاه مرا برد
به یاد آن عشق دیرینه
آن یار دُردانه
عشق او باز شکفته شد
در قلب پژمرده
در شگفتم از جادوی
آن گل زیبا
که زنده کرد آن عشق را
در سینه دل آرا
پس هر که ، کِشت کرد گُلی زیبا
زنده کرد عشق را در دلها
ای که با عشق پروراندی
گُل های دل آرا
تو را تحسین میکنم
که شدی شمع فروغ دلها
( دل آرا شرکاء )
به مناسبت روز جهانی اهدا خون ،
این شعر بسیار زیبا از بانو دل آرا شرکا رو تقدیم میکنم به تمام انسان های فرشته خصال که با اهداء خون خود ، به نیازمندان زندگی دوباره هدیه می دهند
آرام گشودم دو پلک لرزان ام را
می زد دوباره نبض ضربان زندگی
چرخید نگاه پراز شوق ام
و خیره ماند بر روی آن کیسه سرخ
مینگرسیتم ، آن قطرات سرخ
می چکید قطره قطره ، آن الماس سرخ
می تراوید جرعه جرعه
به درون پیکره نیمه جان ام
پوشانده بود اشک سپاس
روح و دل و جان ام را
از تو انسان نیک سرشت
که با اهداء خون خود
بخشودی به جان دل آرا
آغاز یک زندگی دوباره
( دل آرا شرکاء )
به به سروده بسیار دلنشین از بانو دل آرا شرکا برای کودکان کار
در چشمان بی گناهت
نگریستم
و دریافتم
آن رنج و ظلم و شفقت
توی بی گناه
تو را نگریستم
ای کودک کار
و دیدمت بی یاور
تو را دیدم در مشقت
شاید که فردا
تو را دریابند
ای کودک تنها
می دانم
هنوز چشمان تو
نگران است
به آن آسایش و آرزوها
شاید که رسیده باشد
آن طلوع دل آرای
نجات تو کودک کار
شاید که من ، تو ، ما
بگیریم دستان کودکان کار
شاید که او
لبخند زند به دنیا
( دل آرا شرکاء )
تبریک منو هم پذیرا باشید
در آن دست رنج تو
دیدم آن کار و مجاهدت تو
تو کوشا باشی و من نِگرم
تحسین آمیز به آن دست رنج تو
در آن هنر مایه توست آن گنج عظمت تو
تو را در آن هنر گران قدر میبینم
تو را در اعتلای فرهنگ و هنر میبینم
تنها تو می مانی در اندیشه هر ایرانی
روز صنایع دستی مبارکت باد
ای هنرمند و میراث گذار این سرزمین
شعر دل انگیز ثانیه های آخر از بانو دلارا شرکاء
چه تنگ نظرانه گرفتی
دل از دل آرای خود
چه ملتمسانه مینگرم
به آن ساعت و ثانیه های
آخر دیدار تو، بی تو
دل آرا چه آشفته حال است
( دلارا شرکاء )
شعر مدهوش تو از اشعار دلارا شرکاء
تو را ای یار ، در تشنگی خواهم
تو بیا برس به احوالم
تو بیا و ببین باز، دل بی قرارم
دل آرا همچنان ، مدهوش توست
تو از چه سبب
دور شدی از دل و احوالم
( دلارا شرکاء )
شعر ای گمشده در من سروده بانو دلارا شرکاء
تو در آن شب مه آلود
بدیدی آن چراغ چوپان در راه
و آن اسیر گمنام تنهایی های زمان
تو بیا ای گمشده در من دل آرای خود
بیا و مرا دوباره پیدا کن ..
( دلارا شرکاء )
شعر آه ترسناک ازخانم دلارا شرکاء
از نگاه های خود خیلی بترسید
هم از آن آه ترسناک دوری کنید
هم از آن ماه و آن چاه آب گیرید درس
همی زان زاویه و ساعت و شانس گیرید درس
هم از آن سرشت نکو یاد کنید
هم مهربانی را کنید دل آرای وجود
( دلارا شرکاء )
شعر شانس دیدار از بانو دلارا شرکاء
تو و آن ، تنگ نظری های بیخود
تو و آن ، نقطه ضعف
تو و آن ، گوهر رفته از دست
تو و آن شانس دیدار دل آرای خود
( دلارا شرکاء )
سروده زیبای گرم و مستان از دلارا شرکاء
در این دیار حسرت وآه
آیی گرم و مستان کنارما
من گویم به تو ای یار دل آرا
منم آن یار دلارای تو
منم همان محبوب جان کاه تو
تو نشین در کنار یار خود
( دلارا شرکاء )
منتخب اشعار زیبای بانو دلارا شرکاء
ما آن شمیم گل معرفت یم
ما در آن باغ گل معرفت یم
ما احیاء شده از عشق و معرفت یم
ما در آن جاده کیمیای مقصود و هنریم
ما در آن هنر دل آرای مقصدیم
( دلارا شرکاء )
من و همسفری گل و ریاحین
من و آن عشق دیار مجنون
من وآن جگر شهر آشوب
من و آن دیار دل آرای خود
( دلارا شرکاء )