از وجود پر مهرت پدر
زندگیم شده گلگون
تو که خود واژه عشقی
تو که خود
آغاز سرنوشت دل آرایی
از تو رسید همه هستی من
نبض مرا ببین
چه بی وقفه میزند
این نوای آهنگین
از وجود توست
پدر دوستت دارم
( دل آرا شرکاء )
من و تو بودیم
در آن دیار
من عاشق و تو بی قرار
تو به گرمای تابستان
تو به عشق زمستان
تو به آن ناله شبانه
( دل آرا شرکاء )
مایوس آن زمان نباش
که تو را عاشقانه خواهم
من تو را همره
و هم دیوانه میخواهم
تو را
و آن تنگ نظری هایت را
دیدم و باز
دیوانه وار میخواهمت
( دلارا شرکاء )
جلوه ای کرد رخ شیرین
چون قندت
همی آشفت ، گیسویت
هم گفت
از آن رخ سیمینت
از آن زیبایی بی مثالت
از آن نغمه شیرینت
از آن تمثیل دلربا یت
( دلارا شرکاء )
گرمای دست تو را حس کردم
و افسونگریت را فهمیدم
عشق تو غریب تر
و شگفت آورتر از
عجایب هفت گانه
مرا آواره کردی
در هفت شهر عشق
دل آرا
همچنان مسرور است
به آن نگاه
و گرمای جاودانه
( دل آرا شرکاء )
محو تماشای توأم
تویی که در راستای زمانم
بنشسته ای خوش
گو غم غریبی و غربت
از توست ، از آن
برکت توست
( دلارا شرکاء )
تو را ناگهان دیدم و پسندیدم
آن نگاه زیبایت را
آن شور و عشق و مستی را
دیدم و پسندیدم
ناگهان دل آرای قلبم شدی
تو شدی مونس شبهام
( دلارا شرکاء )
شعر دل انگیز ثانیه های آخر از بانو دلارا شرکاء
چه تنگ نظرانه گرفتی
دل از دل آرای خود
چه ملتمسانه مینگرم
به آن ساعت و ثانیه های
آخر دیدار تو، بی تو
دل آرا چه آشفته حال است
( دلارا شرکاء )
شعر مدهوش تو از اشعار دلارا شرکاء
تو را ای یار ، در تشنگی خواهم
تو بیا برس به احوالم
تو بیا و ببین باز، دل بی قرارم
دل آرا همچنان ، مدهوش توست
تو از چه سبب
دور شدی از دل و احوالم
( دلارا شرکاء )
شعر شانس دیدار از بانو دلارا شرکاء
تو و آن ، تنگ نظری های بیخود
تو و آن ، نقطه ضعف
تو و آن ، گوهر رفته از دست
تو و آن شانس دیدار دل آرای خود
( دلارا شرکاء )
سروده زیبای گرم و مستان از دلارا شرکاء
در این دیار حسرت وآه
آیی گرم و مستان کنارما
من گویم به تو ای یار دل آرا
منم آن یار دلارای تو
منم همان محبوب جان کاه تو
تو نشین در کنار یار خود
( دلارا شرکاء )
منتخب اشعار زیبای بانو دلارا شرکاء
ما آن شمیم گل معرفت یم
ما در آن باغ گل معرفت یم
ما احیاء شده از عشق و معرفت یم
ما در آن جاده کیمیای مقصود و هنریم
ما در آن هنر دل آرای مقصدیم
( دلارا شرکاء )
من و همسفری گل و ریاحین
من و آن عشق دیار مجنون
من وآن جگر شهر آشوب
من و آن دیار دل آرای خود
( دلارا شرکاء )