شرکا

با کاروان موسیقی و سروده های بانو دل آرا شرکا ، زندگینامه و معرفی مشاهیر موسیقی ایرانزمین و صدای دل انگیز ( دل آرا شرکاء)

شرکا

با کاروان موسیقی و سروده های بانو دل آرا شرکا ، زندگینامه و معرفی مشاهیر موسیقی ایرانزمین و صدای دل انگیز ( دل آرا شرکاء)

امین الله رشیدی : خواننده

امین الله رشیدی در طلوع یکی از روزهای اردیبهشت ماه 1304 شمسی در روستای زیبا و مصفای راوند کاشان از پدری کشاورز و مادر شاعرزاده و شاعر منش (دختر ادیب بیضائی کاشانی)متولد شد.در چهار ماهگی او را به کاشان آوردند و تحصیلات ابتدائی و متو سطه را در آنجا به پایان رساند و بلافاصله پس از پایان تحصیل در یکی از دفاتر اسناد رسمی کاشان مشغول کار شد.او در ضمن تحصیل ، نقاشی قالی ایرانی را نزد استادان آن زمان، آقایان:محمد دبیر الصنایع و حسن نقشپور اراکی فرا گرفت و در زمانی کوتاه تا مرحله ی طراحی و ابتکار پیش رفت و در حین نقاشی نیز با مقدمات نوازندگی تار نزد نقشپور نامبرده که تار را در نهایت شیرینی می نواخت ،آشنا شد و در سال 1325 به تهران نقل مکان یافت
 

رشیدی با موسیقی به اصطلا ح کلا سیک (ردیف آواز ایرانی )از راه شنیدن صفحات قدیم گرامافون و خوانندگان دهه 1320 رادیو ایران آشنا گردید و در اوائل ورود به تهران چند گاهی در کلاس های شبانه هنرستان موسیقی (تالار وحدت کنونی )اصول نت خوانی را نزد آقای موسی معروفی و یکی دو ماه نیز در کلاس موسیقی مسعود معارفی و تئوری آواز را نزد دکتر مهدی فروغ در هنرستان نامبرده آموخت و با یادگیری نت،تار را رها کرد و از آن پس نت آهنگ هایی را که می ساخت بدون استفاده از ساز بروی کاغذ می آ ورد
در سال 1328 رشیدی از طریق استاد گرانقدر موسی معروفی به آقای علیمحمد میثاق ،رهبر یکی از ارکسترهای رادیو ایران معرفی شد و از همان سال به عنوان خواننده وآهنگساز فعالیت خود را در رادیو آغاز نمودو اولین بار ترانه (رنج جدایی)از ساخته های زنده یاد موسی معروفی را در مایه افشاری با ارکسترنامبرده در رادیو اجرا کرد و همزمان،مدتی نیز در برنامه های موسیقی ارتش (که شب های جمعه ساعت هفت و نیم بعد از ظهر از رادیو ایران پخش می شد) در ارکستر به سرپرستی هنرمند گرامی علی تجویدی می خواند و در چند برنامه رادیویی محمد بهارلو نیز شرکت نمود.در سال 1336 شمسی با دختری از کاشان ازدواج نمود که حاصل آن دو فرزند دختر و پسر (افسانه وصبا)است که آنان نیز از ذوق موسیقی بهره یی بسزا دارند.در سال 1344 بنا به مقتضیات شغلی از رادیو استعفا داد و این داستان تا ثر انگیزی دارد که در اینجا مجال گفتن آن نیست

رشیدی در مدت فعالیت در رادیو ایران در حدود 100 آهنگ ساخت که شعر بعضی از آن ها را نیز خود می سرود (برای نمونه شعر ترانه ی دریا )اما بیشترین شعر آن آهنگ ها را شاعران گرانمایه ،آقایان :تورج نگهبان ،بیژن ترقی ،مهرداد اوستا ،فریدون مشیری ،رضا ثابتی ،نظام فاطمی،ابوالقاسم حالت ،نواب صفا،عبداله الفت ،پرویز وکیلی و غیره سروده اند و اکثرا به سیله ارکسترهای شماره ی 1و2 رادیو ایران با نوازندگی و همکاری هنرمندان ارجمند آقایان : حبیب اله بدیعی ،پرویز یا حقی،مهندس همایون خرم ،عباس شاپوری ،محمد میر نقیبی،انو شیروان روحانی ،ولی اله البرز،یاوری،حدادی و دیگر عزیزان و با نظارت و سرپرستی استادان :مشیر هما یون شهردار و حسینعلی ملاح ضبط و پخش شده است
شیوه ی رشیدی در خوانندگی و آهنگسازی ،مرز میان سنت و نوگرایی می باشد و به قول خودش حد وسط را انتخاب کرده است او می گوید : " اگراین میانه روی و اعتدال در تمام امور دنیا جاری بود چهره ی جهان و زندگی خیلی زیباتر و مطبوع تر از آنچه تاکنون هست می بود " 

رشیدی در شاعری و نویسندگی و نقد نیز دستی دارد و مقالاتی از او در مطبوعات سالهای قبل به چاپ رسیده که آخرین آنها نقدی است برکتاب ( شعر نو از آغاز تا امروز ، تالیف محمد حقوقی از انتشارات مؤسسه فرانکلین ) که در شماره 10سال 52 مجله وحید چاپ شده و اکنون نیز سفرنامه یی به نام ( از کاشان تا کاناری ) آماده برای انتشار دارد . رشیدی درباره موسیقی کلاسیک و ردیف آواز که سینه به سینه به ما رسیده و تا این زمان حفظ شده و خوشبختانه کاملترین آن به وسیله شادروان استاد موسی معروفی به صورت نت در آمده است ،نظریاتی دارد،منجمله معتقد است که در اجرای آوازها ،به شرط حفظ اصالت ایرانی و به خصوص تلفیق آن با شعرپارسی باید شیوه یی نو ایجاد کرد و از تکرار مکررات آن هم به طور گسترده امساک نمود و همچنین او،نسبت به کلمات والا و ارزشمند (هنر )و (هنرمند)که دست اندرکاران و به تبع ایشان مردم عادی بدون ضابطه و بی محابا ،به هر چیز و هر کس اطلاق می کنندودست و دلبازانه می بخشند،وسواس و حساسیتی خاص دارد.او به اعتبار قول بزرگان و هنرشناسان می گوید:"هنر یعنی خلاقیت و هنرمند یعنی خلاق و آفریننده .بنابراین اگر در یک اثز هنری (اعم از شعر و موسیقی و نقاشی و غیره)ابتکار و نوآوری به چشم نخورد،به این معنی که اگر در قطعه شعری یک مضمون نو و در آهنگی حتی یک ملودی جدید و زیبا نتوان پیدا کرد،این دیگر هنر نیست و صاحب چنین آثاری مستحق لفظ(هنرمند)نه.و بر همین منوال بر چسب کلمه(هنرمند)بخواننده یا نوازنده یا صاحب اثر دیگری که فاقد شیوه یی نو و ابتکاری و مستقل در کارشان باشند،جایز نیست .باید به این مجریان ماهر و مسلط و چیره دست هنرآفرین گفت و با اطلاق کلمه ی (استاد)از آنان تقدیر کرد و ارجشان را پاس داشت!"این هم نمونه یی از اشعار رشیدی با نام هنری(آشنا 

 

"افسانه وجود"

آوخ که شام تیره محنت سحر نداشت
نخل امید و شاخه هستی ثمر نداشت
بر ما همای فرو سعادت گذر نکرد
از حال دل بجز من و دل کس خبر نداشت
رفتیم گر ز دست،کسی را خبر نشد
مردیم گر ز درد،به قلبی اثر نداشت
جز اشک چشم و خون دلم در میان نبود
گویی که خوان هستی از این بیشتر نداشت
کی می نهاد بار مصائب به دوش ما
گردون بنا توانی ما گر نظر نداشت
نازم به سخت جانی این جان بی شکیب
کز من به جان رسید و ز من دست بر نداشت
این یافت زیب هستی و آن شد سوی عدم
افسانه وجود حدیثی دگر نداشت
از زندگی چو مرگ سیه می گریختم
بر چهره گر نشان و صفای هنر نداشت
دیدی که آخر این دل دیر(آشنا)ی من
در دامی اوفتاد که راه مفر نداشت؟

 

نظرات 1 + ارسال نظر
راوندی جمعه 7 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:15 ق.ظ http://barnamenevisi.blogsky.com

سلام
منم اهل راوندم
مطلب جالبی بود
به منم یه سری بزن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد