شرکا

با کاروان موسیقی و سروده های بانو دل آرا شرکا ، زندگینامه و معرفی مشاهیر موسیقی ایرانزمین و صدای دل انگیز ( دل آرا شرکاء)

شرکا

با کاروان موسیقی و سروده های بانو دل آرا شرکا ، زندگینامه و معرفی مشاهیر موسیقی ایرانزمین و صدای دل انگیز ( دل آرا شرکاء)

دل آرا شرکا _ شعر بسیار زیبا به مناسبت روز بین المللی یادبود والغاء تجارت برده

به مناسبت روزجهانی لغو برده داری

و روز بین المللی مبارزه با برده داری


شعر و سروده بسیار زیبا از بانو دل آرا شرکا رو تقدیم شما خوانندگان گرامی میکنم

 

در دستانم بود روزنامه ای

نوشته بود در بالای صفحه

روز جهانی لغو برده داری

بود در زیر آن متن

چند عکس تأثرانگیز

با دیدن آن صحنه ها

اشکم فرو ریخت

دیدم چهره بَرده گانی

از کشورهای گوناگون

که خورده بودند فریب

و ربوده شده بودند

با زور و تهدید

گمارده بودند آنها را

در کارهای سخت و اجباری

در معدن و کارخانه

یا که گدایی و ازدواج اجباری

در دنیای مدرن امروز

چنین ظلمی جای تعجب داشت

غمگین شد دلم

به حال آن نگون بختان سیه روز

تسکین دادم دلم را

و گفتم دل آرا

شاید که فردا تمام مردم دنیا

جمع شدند یکصدا

و برکندن ریشه

ظلم و ستم را از دنیا

( دل آرا شرکاء )

2/5/99

23-8-2020

23-7-2020



دل آرا شرکا _شعربسیار زیبا به مناسبت روز جهانی پناهندگان

به مناسبت روز جهانی پناهندگان این شعر زیبا از بانو دل آرا شرکا رو تقدیم حضورتون میکنم .

 

شب است

و دشت آرامیده در سکوت

و خفته اند آن مردمان

آواره از جنگ و دود

اما هنوز جنگ

در رویای خفتگان

غوغا میکرد

دیروز دیده بودم

در چشمان پر اشک او

نهان شده بود

آن سرگذشت رفته بر او

هم در آن پناهگاه

او را دیدم فراغ بال

همچون کبوتری دل آرا

در شوق و آرزوی پرواز

روز جهانی پناهندگان روز تو شد

ای کودک آواره

ای مادر در خون گریسته

ای پدر داغ دیده

امروز تمام مردم دنیا

به تو می اندیشند

به آینده و نقش تو در فردا

 ( دل آرا شرکاء )

31/3/1399  

20_6_2020


دل آرا شرکا و شعر به مناسب روز ادبیات کودکان و نوجوانان و روز جهانی کتاب کودک

به مناسب روز ادبیات کودکان و نوجوانان

و روز جهانی کتاب کودک

این  شعر زیبا از بانو دل آرا شرکا رو به شما و همه کسانی که عاشق فرهنگ کهن ایرانی هستند تقدیم می کنم .

 

یکی بود و یکی نبود

زیر گنبد کبود

توی یک آپارتمان کوچک

کوچولویی بود ناز و قشنگ

ولی بود پرخاشگر و زودرنج

پدر و مادرش بودند شاغل

او تنها بود در عصر حاضر

اتاقی داشت پر اسباب بازی

از اسپایدرمن و آدم آهنی

در دلش

او دوست نداشت آنها را

او می رفت در عالم مجازی

با تبلت و گوشی

او می کشت همنوعان مجازی

در آن عالم خیالی

یا که می دید تلویزیون

با آن کارتون های

ترسناک و پر توهم فضایی

تا اینکه بعد سالهای دور

مادر بزرگ دل آرای او

رسید از آن راه دور

تا که دید نوه رنگ پریده رنجور

او را کشید در آغوش پر مهرخویش

از آن روز مادر بزرگ او

می پخت برای او

غذاهای رنگارنگ و خوشمزه محلی

و می گفت

از قصه های شیرین قدیمی

از آن ادبیات کهن ملی

و گاهی با مواد دور ریختنی

می ساخت برایش عروسک

و چیزهای دوست داشتنی

یه روزکشید تکه پارچه ای

بر سر مشتی کاغذ پاره

و آن شد نوزاد قنداقی

برای هر دو می خواند لالایی

و او می دید خواب های رنگی

کوچولو را می برد

به پارک سر کوچه

او بازی می کرد

با بچه های همسایه

تا که رسید

وقت رفتن مادر بزرگ

مادر بزرگ دل آرا رفت

و کوچولو ماند تنها

در دنیای پر حسرت و آه

 

( دل آرا شرکاء )

18/4/99

2_4_2020       
14/1/99

دل آرا شرکا و شعر زیبا به مناسبت روز مبارزه با سلاح های شیمیایی و میکروبی

به مناسبت روز مبارزه با سلاح های شیمیایی و میکروبی

شعر و سروده بسیار زیبا از بانو دل آرا شرکا رو به شما و همه هم وطنان گرامی تقدیم میکنم .

 

اشک از دو گونه اش جاری بود

آخر او را دل هوایی بود

هوای آن یار سفر کرده

که هنوز یادش

در دل او بود زنده ،

وقتی شده بود ، با او نامزد

او جوانی بود خوش قامت

دلیر و پر همت

تا که کرد عزم رفتن به جبهه های نبرد

با دل و شجاعت

تا که دفاع کند از میهن

تا به ناموس ، نرسد دست نامحرم

و چه دیر می گذشت

آن روز ها و ماه ها

و بعد از آن همه ندیدن ها

آن بی خبری ها

برگشت آن یار دل آرا

از جنگ با صدامی ها

با شوق دوید به سوی همسر

همسری که شده بود نحیف و لاغر

از زخم هایی که خورده بود بر پیکر

صدای خوش همسر

دیگر نبود مثل گذشته

گرفته بود و خس خس میکرد سینه

گره می خورد آن نوایش

با سرفه های پی در پی بی امانش

از آن روز نفس همسر

بسته شده بود به آن

کپسول های اکسیژن

آخر هنگام مبارزه دلاور مردانه

شده بود شیمیای

در آن جنگ ناعادلانه

بدنش پر بود ز آثار تاول ها

که میگفت از آن

مسمومیت با گازهای شیمیایی

هرگز درمان نداشت آن درد شیمیایی

بود کمیاب و گران داروهای شیمیایی

از آن روز همسر بود بیمار

 و نداشت خواب راحت

تا که پرگشود

از آن بدن شیمیایی رنجور

با آن همه احوال

که رفته بود بر همسر

رزمنده او ،

بود خوشحال و خرسند

از آن دفاعی که کرده بود ، از وطن

بر لبش بود لبخند دل آرا

که می دید در امنیت ، هم وطنان را

( دل آرا شرکاء )

دل آرا شرکا و شعر دلنشین به مناسبت روز جهانی بیابان زدایی

 

 روز جهانی بیابان زدایی 


شعر و سروده زیبای بانو دل آرا شرکاء رو به مناسبت روزجهانی بیابان زدایی به شما و تمام انسان های خوبی که  طبیعت رو دوست دارند و قصد جبران آسیب هایی که افراد به طبیعت زده رو دارند تقدیم میکنم .

 

دوباره دلم عزم سفر کرد

به سوی آن شهر و کوهپایه

بر لبم لبخند نشسته بود

از تصور دیدن آن

کوه و جنگل و شهر دوباره

در دلم می خواندم نغمه های دل آرا

وَه که چه زیبا بود

آسمان آن شهر در بهار پارسال

تا که رسیدم به آن شهر و دیار

و دیدم بُرج هایی ، سر به فلک کشیده

بَر بٌلندای آن کوه از وسط نیمه شده

حمل میکرد جرثقیلی

تکه های مانده باقی

از آن کوه رویایی

و از سویی بار میزد کامیونی

تکّه های مانده باقی

از جنگل آن حوالی

دگر آبی نبود آسمان آن شهر

در کنار آن بیابان

آلوده بود ، هوای آن شهر

دلم غمگین شد ، از آن همه ظلمی

که رفته بود بر طبیعت

اشکم را فرو ریختم

و بر دلم نوید دادم

که شاید دوباره ، شُد بیابان زدایی

از آن شهر و منطقه

شاید که فردا ترمیم شٌد

 آن لطمه های رفته

هر چند که دگر نیست

 آن کوه برافراشته

 

( دل آرا شرکاء )        

27 /  3 / 1399   و    17 /  6 / 2020

      

                   

دل آرا شرکا و شعر زیبا به مناسبت روز جهاد کشاورزی


به مناسبت روز جهاد کشاورزی


سروده بسیارشیرین  بانو " دل آرا شرکاء" رو ، به شما  و تمام انسان های نیکی که در جهاد کشاورزی شرکت میکنند تقدیم میکنم .

 

من میکارم دانه گندمی

در دامان طبیعت

من کِشت میکنم

گندم زاری از طلا

درون دستان من است

آن جواهرسرسبز رویا

من در اندیشه ام دارم ،

آن آسایش فردایت

تو از من میخری

آن میوه گل معرفت

در جهاد کشاورزی من

می دانم

کسی گرسنه

سر بر بالین نمی گذارد

چرا که من کاشته ام

گندم زاری در دل طبیعت


( دل آرا شرکاء )   

27 /  3 / 1399

 

دل آرا شرکاء و سروده زیبا برای روز جهانی گل

به مناسبت روز جهانی گل 

این شعر و سروده زیبای بانو دل آرا شرکاء رو تقدیم میکنم به شما و تمام انسان های خوبی ، که گل ها رو پرورش میدهند و به جهان زیبایی میبخشند


من شاخه گلی دارم 

آکنده از عطر گل یاس

می بویم شمیم آن عطر گل یاس

به ناگاه مرا برد 

به یاد آن عشق دیرینه

آن یار دُردانه

عشق او باز شکفته شد

در قلب پژمرده

در شگفتم از جادوی

آن گل زیبا

که زنده کرد آن عشق را 

در سینه دل آرا

پس هر که ، کِشت کرد گُلی زیبا

زنده کرد عشق را در دلها

ای که با عشق پروراندی

گُل های دل آرا 

تو را تحسین میکنم

که شدی شمع فروغ دلها


( دل آرا شرکاء )


دل آرا شرکا _ سروده بسیار زیبا به مناسبت روز جهانی اهدا خون

به مناسبت روز جهانی اهدا خون ،

این شعر بسیار زیبا از بانو دل آرا شرکا رو تقدیم میکنم به تمام انسان های فرشته خصال که با اهداء خون خود ، به نیازمندان زندگی دوباره هدیه می دهند



آرام گشودم دو پلک لرزان ام را

می زد دوباره نبض ضربان زندگی

چرخید نگاه پراز شوق ام

و خیره ماند بر روی آن کیسه سرخ 

مینگرسیتم ، آن قطرات سرخ

می چکید قطره قطره ، آن الماس سرخ 

می تراوید جرعه جرعه

به درون پیکره نیمه جان ام

پوشانده بود اشک سپاس

روح و دل و جان ام را

از تو انسان نیک سرشت

که با اهداء خون خود

بخشودی به جان دل آرا

آغاز یک زندگی دوباره 

( دل آرا شرکاء )


دل آرا شرکاء و سروده زیبا به مناسبت روز جهانی منع کار کودکان


به به سروده بسیار دلنشین از بانو دل آرا شرکا برای کودکان کار


در چشمان بی گناهت

 نگریستم 

و دریافتم 

آن رنج و ظلم و شفقت

 توی بی گناه

تو را نگریستم

 ای کودک کار

و دیدمت بی یاور

تو را دیدم در مشقت

شاید که فردا 

تو را دریابند 

ای کودک تنها

می دانم 

هنوز چشمان تو 

نگران است

به آن آسایش و آرزوها

شاید که رسیده باشد

آن طلوع دل آرای 

نجات تو کودک کار

شاید که من ، تو ، ما 

بگیریم دستان کودکان کار

شاید که او 

لبخند زند به دنیا

( دل آرا شرکاء )


دل آرا شرکاء _ روز صنایع دستی مبارک باد

تبریک منو هم پذیرا باشید

دل آرا شرکاء و تبریک روز صنایع دستی

در آن دست رنج تو

دیدم آن کار و مجاهدت تو

تو کوشا باشی و من نِگرم

تحسین آمیز به آن دست رنج تو

در آن هنر مایه توست آن گنج عظمت تو

تو را در آن هنر گران قدر میبینم

تو را در اعتلای فرهنگ و هنر میبینم

تنها تو می مانی در اندیشه هر ایرانی

روز صنایع دستی مبارکت باد

ای هنرمند و میراث گذار این سرزمین